دور و بر خودتان را با افراد ساختارگرا پر کنید!
افراد از نظر مهارت های ذاتی خود به دو دسته ی "ساختار گرا" و "روح آزاد" تقسیم می شوند.
در
مطلب قبلی منحصرا درباره ی ساختارگراها صحبت کردم. همانطور که وعده داده
بودم در این مطلب اختصاصاً به "روح های آزاد" گیر خواهم داد! پس اگر شما
نیز یک "روح آزاد" هستید خوشحال باشید که دریچه های رسیدن به دنیای دارایی و
توانمندی تا لحظاتی دیگر در برابرتان گشوده خواهد شد.
اول اجازه بدهید درباره ی نقاط قوت "روح های آزاد" صحبت کنیم.
آیا به خاطر می آورید که نقطه قوت "ساختارگراها" چه بود؟
اگر یادتان نیست، من دوباره اینجا تکرار می کنم:
ساختارگراها در سازماندهی کردن ومدیریت کارها استعداد ذاتی دارند.
حال اگر شما "روح آزاد" باشید کلمه ی کلیدی که باید یاد بگیرید "خلاقیت" است.
به عبارت دیگر مهمتر ین استعداد ذاتی "روح های آزاد"، حس خلاقیت و نوآوری آنهاست.
برخلاف
ساختارگراها، آنها اصلا در یادگیری قوانین و اصول حاکم بریک سیستم موفق
نیستند. آنها عاشق این هستند که همیشه ساختارهای قبلی را به شکلی که خودشان
حال می کنند عوض کنند، ترکیب کنند، دگرگون کنند ونهایتا یک چیز جدید از
دلش بیرون آورند که هیچ ربطی به اجزای اولیه ندارد!
روح ها آزاد نمی توانند به یک سیستم احترام بگذارند! چون به نظر آنها، خودشان همیشه چیزهای بهتری می توانند خلق کنند!
اما آیا واقعا همیشه باید به ساختار فبلی بی اعتنایی کرد و چیز جدیدی ساخت؟
مثلا
اگر شما اعتقاد دارید که یک رستوران بهترین باقالی پلو با ماهیچه ی شهر را
دارد، دوست دارید که هر دفعه پا به آنجا می گذارید مزه ی غذایش عوض شده
باشد؟!
مطمئنا نه! بعضی از اوقات چسبیدن به یک ساختار اثبات شده و بهتر کردن آن بیشتر پولساز یا مثمر ثمر است.
به همین خاطر است که در میان روح های آزاد شما هر جور آدمی پیدا می کنید:
بعضی
از آنها خدای خلاقیت هستند و همه انسانها هنرشان را تحسین می کنند. و بعضی
از آنها آنقدر در دنیای مفاهیم ذهنی و تخیلی خود غرق می شوند که از
تیمارستان سر در می آورند!
اما اگر یک روح آزاد بتواند مهارت های
خود را با کمک دیگران مهار و هدایت کند، می تواند ذهن و روح خود را تبدیل
به بزرگترین ماشین پولسازی کند که 24 ساعته کار می کند، حتی زمانیکه وی در
خواب است.
به طور مثال داستان نویسان موفق و پر فروش را در نظر بگیرید. به نظرتان ساختارگرا هستند یا روح آزاد؟
من
شخصا داستان نویس بزرگ یا مشهوری را نمی شناسم که ساختار گرا بوده باشد.
البته ساختارگراها می توانند کتاب های علمی، آموزشی و مستند خوبی بنویسند.
اما نوشتن یک رمان عاشقانه تکان دهنده که همه قوانین و اصول در آن به خاطر
عشق به محبوب شکسته شده است، کار یک ساختارگرا نیست!
حتی خواندن این جور کتاب ها می تواند برای یک ساختارگرا زجرآور باشد!
اگر
شما "یک روح آزاد" هستید، این قابلیت را دارید که خیلی راحتتر از بقیه،
چیزهایی را که یاد گرفته اید با هم تلفیق کنید و یک چیز جدید بسازید.
مثلا می توانید از اطلاعاتتان درباره ی دانش الکترونیک و باغبانی استفاده کرده و یک دستگاه آب پاش برقی درست کنید.
(البته این یک مثال بود و مطمئنم شما متوجه منظورم هستید. و گرنه من نه از الکترونیک سر رشته دارم و نه باغبانی!)
شما
به عنوان یک "روح آزاد" باید تصویر بزرگتری از آینده داشته باشید که شما
را به جلو حرکت دهد. تصویری که خیلی بهتر از اجزای فعلی آن است.
و وقتی که من از تصویر بزرگتر و ایده آل صحبت می کنم، الزاما منظورم این نیست که تصویری جهان شمول و بین المللی باشد.
اتفاقا
می تواند خیلی ساده و کوچکترباشد: فرض کنید که شما راه بهتری برای درست
کردن قرمه سبزی بلدید که طعم آن را خیلی دلپذیرتر می سازد و می دانید که
99% مردم آن را به شکلی سنتی درست می کنند که نمی تواند آن طعم را داشته
باشد. پس می توانید دستور العمل خود را به صورت جزوه بنویسید و بفروشید!
شوخی
نمی کنم! اگر شما هم مثل من در بین قفسه های آشپزی یک کتابفروشی قدم بزنید
می بینید که خیلی از آشپزهای آماتور حتی کتاب آشپزی خود را نوشته و چاپ
کرده اند.
البته مانعی که ممکن است بر سر راه خود ببینید این است که
هنوز "خلاقیت" خود را آن قدرها با ارزش نمی دانید که بابت آن پولی دریافت
کنید.
اگر چنین مانع درونی را احساس می کنید، حتما باید دروه ی
"حلقه گمشده راز" را تهیه کنید. این جزو مشکلاتی است که من در این دوره به
آن حمله کرده ام و با هیپنوتراپی از سد آن خواهید گذشت.
یکی از مشکلاتی که "روح های آزاد" را عقب نگه می دارد، بی نظم و ترتیب بودنشان است!
کلا سازماندهی کردن افکار و کارهایشان را سخت و دشوار می بینند.
راه های مختلفی برای حل این مشکل وجود دارد. اما من خودم ساده ترین راه را برای حل این مشکل انتخاب کرده ام!
می دانید ساده ترین راه چیست؟
دور و بر خودتان را با افراد ساختارگرا پر کنید!
بله!
درست شنیدید، همان کسانی که شما گاهی اوقات آنها را کسل کننده و جدی می
بینید. چه در محیط کار و چه در فضای دوستانه، با افراد ساختارگرا همکاری
کنید. آنها به شما کمک خواهند کرد تا بیشتر به افکار و زندگیتان سر و
سامان دهید.
و جالب اینجاست که این کار را با علاقه و بدون هیچ چشم
داشتی انجام خواهند داد. چون این همان کاری است که آنها عمیقا از آن لذت می
برند.
پس اطراف خود را با افراد ساختارگرا پر کنید.
- ۹۴/۰۴/۲۳